بیدل شاعر خط و رنگ
نقد و معرفی کتاب «اصطلاحات نسخهپردازی در دیوان بیدل دهلوی» اثر حمیدرضا قلیچخانی، دهلینو: مركز تحقيقات فارسی رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران.
احسانالله شکراللهی طالقانی
شنیدنیاست سرانجام کارِ دیدنها
نگه به گوش بَدَل کن که عالم آواز است
«بیدل دهلوی»
زبان و خط این دو اختراعِ بیبدیل و بزرگ بشر پس از گذشتِ هزاران سال همزیستی و همراهی، در کنار کارکردِ ارتباطی خویش، مدت مدیدی است که وارد عرصهی زیباییشناسی و هنر شده و از این رهگذر دوشاخه ارزشمند هنری یعنی ادبیات و خوشنویسی پا به عرصه هستی نهاده است. در مهمترین نقطة تلاقی دههزار سال کاربرد زبان و هفتهزار سال استخدام خط در قالب دو فن برتر ارتباطی و ادبیات و خوشنویسی به عنوان دو هنر متعالی، هنر سومی شکل گرفت که میتوان آن را نسخهپردازی و یا کتابآرایی نامید، که باز در جای خود سابقهای دیرین و قصهای شیرین دارد. به قول آن حکیم روشنضمیر، رودکی سمرقندی:
تا جهان بود از سر آدم فراز / کس نبود از راز دانش بینیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان / راز دانش را به هرگونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند / تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشن است / وز همه بد بر تن تو جوشن است
از دوران نسخهبرداری از دانشها بر لوحه گلین و سنگ و چوب و استخوان و فلز که بگذریم، وارد دنیای پاپیروس و کاغذ و کُدکس میشویم، که دیگر به دلیل حجم و وزن کمتر و قابلیت طومارسازی و صحافی و شیرازهبندی، و در یک کلام گسترش عرصه و زمینه حفاظت و تکثیر و نشر، امکانی فراهم گشت برای خلق آرایههای بصری برای این عصارههای اندیشههای بشری.
گروهی کلام را صیقل دادند و عدهای خط را خوش نوشتند و جماعتی نیز این ترکیب موزون را به لطایفالحیل آراستند تا «کتاب» این دردانه دوران، از نادران روز و روزگاران دلبری کند، و این عروس حُسنفروش حجلهنشین جانشان گردد.
اکنون انواع هنرهای نسخهآرایی و نسخهپردازی خود سابقهای چندهزار ساله یافته که با همه فراز و فرودهای فراوانش از دوران مانی به این سوی هرگز به خاموشی نگراییده و روز به روز بر رونق آن افزوده شده است. خاصه در تمدن اسلام و ایران نقش این هنرها در مقاطعی از تاریخ بسیار پررنگتر از سایر نقاط عالم دیده میشود.
شکوفایی تمدن اسلامی در اندیشه و هنر از زمان آلبویه آغاز شد و این دوره را میتوان شروع تحول در تمام هنرها دانست. بیشک محور همة هنرها قرآن و تأثیرپذیر از آن بوده است. بدین ترتیب گسترش تذهیب کتابآرایی به ویژه اهمیت خاصی پیدا میکند. در ابتدای دوران اسلامی بهرهگیری از تذهیب محدود بوده، ولی به مرور با توجه به ارزش کتاب به طور کلی و قرآن به صورت ویژه، کار تزیین اوراق و جلد مورد توجه هنرمندان مسلمان قرار گرفت و حاشیه، صفحات، سرفصلها و سرلوحها با استفاده از انواع اسلیمیها، نقوش هندسی و طرحها به صورتی زیبا تزیین میشد. تذهیبکاران با استفاده از انواع نقوش و طرحها کتاب را زیباتر و آراستهتر میکردند و تذهیبکاران جایگاه خاصی در کنار خطاطان و صحافان و نقاشان داشتند.
رفتهرفته هم رنگ و هم نقش در دورة تیموری به کمال رسیده و آثار بینظیری خلق گشت. این هنرها در دوران صفویه ادامه یافت و شکوفا گردید. در اواخر دورة صفویه هنر و صنعت ایران از در بسیاری از ابعاد از رشد ایستاد. با اینهمه، خوشبختانه جریان تکاملی خوشنویسی و تذهیب هیچگاه قطع نشد و این هنرها همچنان به دست هنرمندان ایرانی ادامه یافت.
جلوه و جمال بعضی از نسخهها از شدت زیبایی ضربالمثل شده و برخی چهرهها و خاندانها در خلق اینگونه نسخهها سرآمد گردیدهاند، و شأن و منزلتی ویژه یافتند. اشاره به یاقوت و میرعماد، و خاندانهای وصال و ارسنجانی، به عنوان نمونههایی درخشان از این هنرمندان ما را در این مختصر بسنده است.
برخی نسخههای این تمدن شکوهمند نیز آنچنان با ظرافت و کاردانی آراسته شده که داستان آنها نیز ورد زبان گردیده و هر پادشاه و امیری برای نامیرایی خویش دست به دامان هنری مردان سامان خود میشود تا نسخهای به نامش رقم بخورد و اینگونهدر صفحات تاریخ جاویدان بماند. از این دست شاهنامه بایسنقری، و مرقع گلشن را نیز میتوان نام برد.
اینگونه است که ادب و ادیب نیز تحت تأثیر فرهنگ کتابپردازی و نسخهسازی قرار میگیرد و واژگان و اصطلاحان این حوزه در لابلای سطور نظم و نثر برای خود جا باز میکند و در مواردی آنچنان گسترش مییابد و خوش مینشیند که امروز برای خود سرفصلی میشود در پژوهشهای نسخهشناسی، و از نجیب مایل هروی و حمیدرضا قلیچخانی تا شادروان ایرج افشار را به سمت خود میکشد، و سالهای طولانی از عمر این پژوهشگران را با شربت خود شیرین و از چشمهسار خویش سیراب میسازد.
از اوایل دهه هفتاد که دو اثر مستقل در خصوص کتابآرایی و اصطلاحات مربوطه پدید آمد تا امروز مقالات پراکنده و گاه منظمی توسط نامبرگان و نیز دیگران در این زمینه پدید آمده است. دو اثر مزبور که آغازگر این مسیر بودند عبارتند از:
- فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته (اثر مؤلف کتاب مورد بررسی دکتر حمیدرضا قلیچخانی که در سال 1373 منتشر شد و در سال 1388 از سوی انتشارات روزنه به چاپ دوم هم رسید).
- کتاب و کتابآرایی در تمدن اسلامی اثر استاد نجیب مایل هروی (که از سوی انتشارات آستان قدس رضوی در قطع رحلی بزرگ تنها یکبار منتشر شد).
خوشبختانه پایان دهه هفتاد در کشورمان سرآغاز حرکت نوینی بود در عالم نسخهشناسی که باید آن را نقطه عطفی در این زمینه دانست. انتشار مجلات تخصصی حوزه کتاب به ویژه مجله بینالمللی «نامه بهارستان» از سوی کتابخانه مجلس که طلیعه درخشانی را از خویش نشان داد و آینده پرباری را نوید میداد. این مجله از همان شماره نخست خود سرفصلی را به اصطلاحات کتابپردازی اختصاص داد و در هر شماره مطلب یا مطالبی را در این زمینه منتشر ساخت، و توجه عموم اهل تحقیق را به این مقوله معطوف ساخت. باز باید از استاد نجیب مایل هروی پژوهشگر پردان افغانی ساکن ایران به عنوان آغازگر این سلسله و شادروان استاد ایرج افشار به عنوان پرکارترین فرد در این حوزه نام برد.
از این دو بزرگوار به عنوان گشایندگان مسیر که بگذریم، دامنهدارترین پژوهش در بازشناسی اصطلاحات کتابپردازی در متون ادب فارسی را باید از آن آقای دکتر حمیدرضا قلیچخانی بدانیم که موضوع رساله دکتری ایشان بوده با عنوان «مطالعه اصطلاحات نسخهپردازی و کتابآرایی در شعر سبک هندی از عرفی شیرازی تا بیدل دهلوی»، که اینک بخشی از این پژوهش درازآهنگ در غالب کتاب «اصطلاحات نسخهپردازی در دیوان بیدل دهلوی» پیش روی ماست.
وی خود گزارش کارش در این اثر را چنین بیان نموده است:
«اشعار بیدل به ترتیبِ صفحه از دیوان سه جلدی (چاپ تهران، 1376) نقل شده است. شمارهی صفحه و در جلدهای دوم و سوم، شمارهی صفحه و جلد در پایانِ هر بیت آورده شده و در زیر اصطلاحات، خط کشیده شده است. برخی از کلمه و ترکیبها، معنایی خاص و اصطلاحی ندارد بلکه با دیگر واژگانِ بیت مراعاتِ نظیر، ایهام تناسب و تضاد و آرایههایی ازین دست برقرار میسازد. در پایان نیز فهرستی الفبایی ازین اصطلاحات تهیه شده تا با شماره صفحههایی که در برابر آن است به راحتی بتوان به بیتهای مورد نظر در این کتاب و هم در دیوان بیدل دست یافت. اهمیت دیگر این فهرست، آگاه شدن خواننده از بسامدِ هر اصطلاح و دسترسی به ترکیباتِ گوناگون است. در بخش شرح اصطلاحات، به بررسی گزیدهای از آن واژگان یا ترکیبات پرداختهام تا ازین منظر نیز افقی دیگر از زیبایی اشعار بیدل نمایان شود».
با همین توضیح آغازین به نظر میآید این استقسای بلیغ با همه ارزشمندی، واژگان و اصطلاحاتی را نیز به اثر تحمیل نموده که جای آن اینجا نبوده است. مثل «خط ساغر» (ص 113) که هیچ ارتباطی با اصطلاحات کتابپردازی نداشته و مربوط به «هفت خط جام» یا همان «کشتی باده» است و «هفتخط نوشان پای خم می» از آن خبر دارند.
قلیچخانی خود در این گزارش کار مینویسد: «برخی واژگان چون خط، چندین معنا دارند؛ یکی در معنای انواع سبکهای خوشنویسی و دیگری در معنای عام نوشتن. پس هرگاه یک یا چند معنی واژه در حوزهی هنر قرار داشته، وارد کتاب شده است.».
وی در توضیح روش خویش آورده: واژهی «عارض» از واژگان نسخهپردازی و کتابآرایی نیست پس این واژه و ترکیباتش وارد کتاب نشده است؛ اما واژگان مشابه دیگری چون: چهره، ساده، صورت و نقش که میانِ هنرمندان رایج بودهاند و تمام ترکیباتشان استخراج و ثبت شده است؛ حتی اگر برخی ازین ترکیبها در معنای نسخهپردازی به کار نرفته باشد و معنایی همگانی و غیر تخصصی داشته باشند، همچون: چهرهی ساده، چهرهی معنی، چهرهی یقین و یا صورتِ امروز، صورتِ ایمان، صورتِ بیگانه.
همچنین دربارهی واژگان: صورت و معنا. چون واژهی «صورت» در نقاشی و نگارگری کاربرد دارد، خود و ترکیباتش آمده ولی واژهی معنا خارج از بحثِ کتاب است؛ و نیز فرهاد و مانی. هرچند که فرهاد هم صورتِ شیرین را حجاری کرده است، اما نمادِ صورتگری و چهرهپردازی نیست و ازین رو در مدخلها نیامده؛ ولی مانی آمده است؛ چون با ارژنگ و نگارگری نسبت دارد، و نمادِ نقاشی (پیش از اسلام) است. در سرودههای اواخر سدهی نهم به بعد، کمالالدین بهزاد هروی نیز نمادِ نقاشی و نگارگری دورهی اسلامی شد. بیدل بر واژهی «بهزاد» تأکیدی ویژه دارد.
قلیچخانی از جمله ویژگیهای شعر بیدل را این میداند که بسیاری از ترکیبهای او را میتوان دو یا چند شکل خواند. وی معتقد است این مشخصه که در شعر برخی دیگر از سخنوران هم کم و بیش دیده میشود در شعر بیدل به ویژگی خاص و سبکی تبدیل شده و اشعارش را خیالانگیزتر کرده است، مثلاً در بیت زیر:
الفت رقمان سرخطِ تاریخِ بهارش/ یکرنگی تألیفِ دو گلزار نوشتند (ص 892/2).
تألیف را هم به صورت جدا و هم اضافی «تألیف» یا «یکرنگیِ تألیف» میتوان خواند. در بیت دیگر:
به معنی مانیِ اقلیمفطرت/ به نقشِ رنگ و بو بهزاد قدرت (ص 427/3).
اقلیم نیز با دو شکلِ جدا و اضافی دارای معناست. البته گاهی هر دو شکلِ جدا و اضافیِ ترکیب، یکسان نیستند و یکی از صورتها از نظر معنا و خیالپردازی بر دیگری برتری دارد، نمونه را در این بیت:
قدم اکنون حدوث موجزن است/ رنگِ مطلق مقید چمن است (ص 77/3).
ممکن است بسیاری از خوانندگان «رنگِ مطلق» را بر «رنگْ مطلق» ترجیح دهند و یا در این بیت:
به که با اتفاق عهد کنیم/ به همین کسب مشقِ جهد کنیم (ص 238/3).
ترکیب: «مشقِ جهد» را بهتر از «کسبِ مشق» بدانند، با این خوانش:
به که با اتفاق عهد کنیم/ به همین کسبِ مشق، جهد کنیم (ص 238/3).
در بیت زیر نیز چنانچه دادپرداز را یک ترکیب بدانیم یا دو کلمهی جدا، دو معنا خواهیم داشت:
نرگسستان به خامهی تقریر/ داد پردازِ دستگاه بصیر (ص 247/3).
خامهی تقریر، دستگاهِ بصیر را پرداز داد یعنی با قلممویی نازک و نقطههایی ظریف و ریز، آن را نقاشی کرد و یا این که صیقل داد و روشنتر کرد که به نظر زیباتر از آن است که دادپرداز را ترکیبی مستقل بپنداریم.
قلیچخانی معتقد است این ویژگی که سببِ گیراتر و گاه ژرفتر شدنِ سرودههای بیدل میشود، پژوهش و شرحِ آثار وی را دشوارتر میکند، و مینویسد «در این کتاب، چون میبایست اصطلاحات را مشخص و الفبایی کنم، ناچار بودهام تا یکی از خوانشها را برگزینم ولی در بخشِ شرح اصطلاحات به تحلیل برخی ابیات پرداختهام. نمونهای دیگر:».
در لبش بس که سِحر مطلق داشت/ کلکِ تصویر بیخودی شق داشت (ص 283/3).
قلموی نقاشی بر اثر فسونگری لب وی، بدون این که بداند باز شده بود و متعجب مانده بود و اگر مصراع دوم را به این شکل بخوانیم: «کلکِ تصویرِ بیخودی» شق داشت.
یعنی دهانِ قلموی از خود بیخود شده، باز و شق مانده بود که به نظر صورت نخست رجحان دارد. در اینجا معنای شق زدن و شق داشتن را یادآوری میکنم. در تراشیدنِ قلمِ نی برای روانتر شدنِ حرکت مرکّب، شکافِ بسیار کوتاه و نازکی در میانِ زبانِ قلم ایجاد میکنند که این نکته تنها دربارهی قلمِ کتابت یعنی قلمِ نی معنا دارد و نه دربارهی قلمموی نقاشی. در این بیت، بیدل آن را به قلممو که هیچگاه شق زده نمیشود، نسبت داده و این نکته نیز جالب توجه است.
در این نمونه میتوان در مصراع نخست، نسخهی مقید را «نسخهای مقید» خواند چون در رسمالخطِّ دورهی بیدل معمولاً هر دو خوانش را به یک شکل کتابت میکردند و این که «انتخاب مطلق» را به شکلِ اضافی: انتخابِ مطلق بخوانیم، تعبیراتِ گوناگونی بدست میآید:
اوراقِ اعتبارات چندان که سیر کردیم/ در نسخهی مقید بود انتخاب مطلق (ص 380/2).
و نیز در این بیت:
ویرانهخیال خانهای داشت/ سرگرمی دل بهانهای داشت (ص 220).
میتوان ویرانه را مسندالیه دانست و «خیالخانه» یا «خیالِ خانه» را ترکیبی مستقل بشمار آورد و یا ویرانهخیال را یک ترکیب دانست.
بیدل خود بر این نکته آگاه بوده و بارها اشاره کرده است که:
معنیام بیدل بر طبایع آسان نیست سر فرو نمیآرد فکر من به هر زانو.
پژوهشگراز چنین شواهدی نتیجه میگیرد که یافتنِ ترکیباتِ خاص در آثار بیدل، بسیار دشوار است و برتری و ترجیحِ یکی بر دیگری نیز نسبی و تا اندازهای سلیقهای است، و ازین رو در این کتاب هم بیشک سهوهایی راه یافته که ویژگیِ ذاتی پژوهشهایی ازین دست است.
بیدل در نسخهی رموزِ اشعار / عیبم نکنی به نکتههای بیکار
هشـدار که در نظم وجـود انسان / چون ناخن و موست عضو بیحس بسیار
قلیچخانی دربارهی الفبایی کردنِ اصطلاحات نیز چند نکته را مد نظر داشته است:
نخست واژه یا اصطلاحِ پایه را آورده و پس از آن ترکیبهای پسوند دارش و سپس ترکیبهای پیشوند دار را؛ مثلاً شیرازهبند یا نقشبند، پس از شیرازه یا نقش و ترکیباتِ گوناگونشان آمده است.
در این اثر جمعها در همان مدخل مفردها آمده (مانند: ورق و ورقها) مگر جمع مکسر یا جمعی که نیاز باشد در ردیف الفباییِ دیگری قرار گیرد (مانند: جزو و اجزا)؛ و اگر شکل مفردش به کار نرفته و فقط شکل جمع دارد، در همان ردیف الفباییِ شکل جمع آمده است.
وی دربارهی افعال در فهرست اصطلاحات چنین عمل نموده که اگر ترکیبِ فعلی در صیغههای مختلف بوده، مدخلِ آنها را به شکلِ مصدری آورده است. مثلاً کشد و کشید را ذیلِ کشیدن آوردهاست.
*
قلیچخانی در مقایسه آثار صائب و بیدل از نظر شمارگان و بسامد کاربرد اصطلاحات کتابپردازی مینویسد: ایشان «بیش از دیگر سخنسرایانِ سبک هندی و چه بسا زبان فارسی، واژگان و اصطلاحاتِ نسخهپردازی را به کار بردهاند، زیرا که آثارِ برجای مانده ازین دو بسیار است و منظور این نیست که صائب و بیدل بیش از دیگران به این اصطلاحات توجه کردهاند؛ همچنین نباید تصوّر کرد که بیدل دقیقتر از دیگران به این واژگان و معنای اصلی و خاصشان پرداخته است، چراکه شاعرانی چون «اشرف مازندرانی» یا «محسن تأثیر» برخی از همان واژگان را دقیقتر و یا به تعبیری از نظرِ نسخهشناسی، تخصصیتر به کار گرفتهاند، اما امتیاز بیدل در این است که کوشیده تا از آنها به عنوانِ دستمایهای برای گسترشِ خیال و زیباتر شدن لفظ و بیانِ اندیشههای ژرفش بهره ببرد.
قلیچ خانی در پژوهش خویش به این نتیجه رسیده است که: بیدل با بعضی واژگان، ترکیباتی گوناگون میسازد که گاه تنوعش از تمامی سخنورانِ سبک هندی بیشتر است، مانند: اجزا، انتخاب، پرده، جریده، سرخط، سرمشق، روشن شدنِ سواد، شق، عرض، و گاه حتی این نکته دربارهی نامِ هنرمندان نیز اتفاق افتاده است همانند: بهزاد (بیش از 25 بار)، نگارگر شهیر سدهی نهم و دهم هجری. گاهی به واژگانی پرداخته که دیگر سخنوران به ندرت سراغش رفتهاند همچون: کارگاه یا صاد.
طبیعی است که برخی واژگانِ متداول را هم که دیگر شاعران به کار بردهاند، وی به ندرت استفاده کرده و البته شمار آنها اندک است؛ اما نمونههایی را چون: طغرا، طلا، طلق، عکس، سرلوح و همچنین نام یاقوت، خوشنویسِ پرآوازهی سدهی هفتم، میتوان برشمرد.
قلیچخانی مینویسد: در شعر بیدل میتوان صدها ترکیب یافت که پیشتر سابقه نداشته است؛ برای نمونه چند ترکیب را با «خیال» که در شعرِ سخنورانِ دیگر به ندرت میتوان یافت، میآورم:
خیالآباد، خیالآبادِ صنع، خیالآبادِ یکتایی، خیالآوارهی نیرنگ هوش، خیالاندود بودن، خیالاندیشِ تصویرِ محال، خیال انگیختن، خیالآوارهی نیرنگ هوش، خیالاندود بودن، خیالاندیشِ تصویرِ محال، خیال انگیختن، خیالِ حلقهی زلف، خیالِ خانهی آیینه، خیالِ خوش نگاهان، خیالِ زنده بودن، خیالِ سروِ تو، خیالِ سواد، خیال سوختن، خیالِ عالم بیرنگ، خیالِ عبرتِ خفتگان، خیالِ عشق، خیالِ عقدهی مشکل، خیالِ گردنِ آزادگان، خیالِ مبتذل، خیالِ مشتِ خاک، خیالِ مشقِ شنا، خیالِ معمایی زبان، خیالِ موی مجنون، خیالِ موی میانِ تو، خیالِ نگاه، خیالِ نقشِ فرنگ، خیالِ نقش و سمِّ توسن، آینهداریِ خیال، آیینهی خیال، احرامِ گلزارِ خیال، ادایِ پوچِ خیال، برجستگیهای خیال، بهارِ چمنستانِ خیال، بهارِ خیال، بهانهجوی خیال، به خیالِ هرزه تنیدن، پردهی خیالِ تعیّن، پردهی خیالِ تو، تأثیرِ خیالِ تو، تازه گلزارِ خیال، تحریکِ سرانگشتِ خیال، تخمِ ریشههای خیال، تماشاگهِ وقوعِ خیال، جبینِ خیال، جنونتازِ خیالِ حق و باطل، جنونِ تخمِ نیرنگِ خیال، جنونمایهی خیال، جوشِ توفانِ خیال، جوهرنمایانِ تیغِ خیال، چارسوی خیال دوختن، چشمبندِ خیالبافیِ نور، چشمِ خیال دوختن، چینیِ خیالآهنگ، حیرتنگاهانِ حُسنِ خیال، خانهی چشمِ خیال، خمخانهی جهانِ خیال، خمیازهی خیالِ تسلی، دبستانِ خیال، زمینِ خیال، شمعِ فانوسِ خیال، صد خیالِ هرزه، صرفِ خیالِ خودبینی، صفرِ اعدادِ خیال، طاووس خیال، عرصهی خیالقیود، غبارِ خیال، غریبخیال، غیرِ عزمِ خیال، غیرِ غبارِ خیالِ شخص، قدرتآرایی خیال، قلزمِ خیالِ تو، کارگاهِ خیال، کانونِ خیال، کجخیالانِ غفلت نشان، گلافشانِ خیال، مبتلای خیالِ کج، محوِ خیالِ خانهی حیرانی خود، مخمورِ خیال، مدادِ خیال، مستِ خیالِ میکدهی نرگس، مست نازِ خیالِ بازیها، معنی خیالان، میزانِ خیالِ نفس، نازپروردِ خیالِ جورِ طفلان، نازکخیالانِ لطفِ مقال، نالهی محو خیال، ننگِ تغییرِ خیال، نیرنگِ سودای خط، ویرانه خیال، هوسآبادِ خیال، خیالاتِ پردهی غیب، خیالاتپسند، خیالاتِ پوچِ دویی، خیالاتِ تنهایی، خیالاتِ طبعِ شاد، خیالاتِ عدم، خیالاتِ فضولش، خیالاتِ مقابل، کارگاهِ خیالاتِ بنگ، گریبانِ خیالات، مصنوعِ خیالات.
در پایان گزارش کار قلیچخانی نتیجه میگیرد که: بیدل بالغ بر چهار هزار ترکیبِ گوناگون از واژگان و اصطلاحاتِ دبیری، کتابت و نسخهپردازی را در دیوانش به کار گرفته است و این کاربرد گسترده را میتوان از ویژگیهای سبکی وی بشمار آورد و از نظر بسامد و تکرار، واژگانِ زیر و ترکیباتشان در خورِ توجهاند:
رنگ (بیش از 700)، خط (بیش از 600)، نقش (حدود 350)، خیال (بیش از 300)، مشق (بیش از 140)، قلم (بیش از 180)، تصویر (بیش از 160)، رقم (بیش از 130)، مشق (بیش از 125)، سواد (حدود 120)، کلک (حدود 100)، نقاش (حدود 100)، خامه (بیش از 85)، ورق (بیش از 85)، غبار (بیش از 80)، کتاب (بیش از 80)، صفحه (بیش از 75)، دفتر (بیش از 70)، لوح (بیش از 70)، مسطر (بیش از 70)، کاغذ (حدود 70)، نسخه (حدود 70)، نامه (بیش از 45)، انشا (بیش از 45)، داغ (بیش از 40)، بیاض(حدود 40)، مهر(حدود 40).
قلیچخانی در پایان نتیجهمیگیرد که «افزون بر شاعرِ آیینهها، بیدل را میتوان شاعرِ» خط و رنگ و «روایتگرِ بهزاد» نیز نامید.
متن اصلی این اثر شامل این اجزاء است:
ـ ابیات حاوی اصطلاحات (174 صفحه)؛
ـ نمایه فهرست اصطلاحات (84 صفحه)؛
ـ شرح گزیده اصطلاحات (24 صفحه)؛
مؤلف به عنوان تنوع و خوش انجامی «پیوست گزیده ابیات بیدل» را نیز به انتهای اثر خویش افزوده که 13 صفحه تکبیتهای ناب را شامل میشود، و اگرچه این بخش ارتباطی با عنوان اثر ندارد، اما برای هرخواننده علاقمند به ادبیات فارسی بسیار مغتنم است؛ چرا که جوینده نابسرودهها را از جستجوی دیوان بزرگ و پربرگ و بار بیدل فارغ میکند و لحظاتش را با این گزیدهها خوش میسازد.
اگر از مختصر اشکالات نشانهگذاری و سهوهای حروفچینی، و غفلت از برخی اصطلاحات معدود بگذریم این کتاب را اثری ارزنده و کمنقص در حوزه پژوهشهای بینارشتهای (ادبیات، خوشنویسی، نگارگری، و کتابپردازی) مییابیم، که در نوع خود میتواند الگوی آثار مشابهی قلمداد شود.
اما برای آن که نگارنده این سطور به تمجید یکسویه از این اثر درخشان متهم نشود، به عنوان نمونه ابیات برگ نخست کتاب، و برگ نخست فهرست اصطلاحات را برمیرسد تا شمهای از آنچه از نظر او «جای اما و چرا» دارد را نیز بیان کرده باشد:
ـ در بیت مربوط به ص 638/2 دیوان بیدل «مویحسرت» به عنوان یکی از اصطلاحات نسخهپردازی ذکرشده که چنین نمینماید، و در مقابل در بیت مربوط به ص 107 «هاون کحل» که نوعی هونگ کوچک مخصوص ساییدن سرمه و همچنین مرکب خشک است، به عنوان اصطلاح علامت نخورده و نشان ندارد، و در فهرست اصطلاحات هم نیامده است.
ـ در بیت میانی از سه بیت مربوط به ص 115 دیوان بیدل که در آن به «خانه نقاشی» اشاره شده، زیر اصطلاح «مو» که مربوط به قلمو است خط کشیده نشده و از دایره اصطلاحات مزبور بیرون مانده است.
ـ در بیت مربوط به ص 117 دیوان بیدل خط زیر اصطلاح «خراش کاغذ» از قلم افتاده است.
ـ کلمه هنر اصطلاحی کلی است که د ربت دوم از ابیات مربوط به ص 119 دیوان بیدل زیر آن خط کشیده شده و ولی هیچ ارتباطی با نسخه پردازی دران دیده نمیشود.
ـ در آخرین بیت از ابیات همان ص 119 دیوان بیدل که اصطلاحات «رقعه» و «اجزاء» آن مشخص شدهاند، اصطلاح «برهم چیدن» که مربوط به همان اجزای رقعه باید باشد از قلم افتاده است.
ـ در بیت ص 636 دیوان بیدل اصطلاح «آفت آثار مرد» که به عنوان اصطلاح نسخهپردازی مشخص گردیده به نظر نمیآید که در این دایره بگنجد. همچنین است اصطلاحات «شبهه آثار زندگی» (ص 686/2) و «اثرداشتن» (ص 364).
ـ در بیت ص 695/3 دیوان بیدل که در این کتاب آمده، هیچ اصطلاح نسخهپردازی به چشم نمیخورد، اما زیر عبارت مشخص شده خط کشده شده است:
سراپای او یکدل و یکزبان / کهای کجخیالان غفلتنشان.
ـ ترکیبات ساخته شده با واژه «اجزا» همهجا اصطلاح نسخهپردازی قلمداد گردیدهاست، که درست به نظر نمیرسد. به عنوان نمونه ترکیبات: «اجزای هستی»، «اجزای هوا»، و «اجزای هوس».
از چنین مواردی که البته جای گفتگو دارد ـ و تا حدودی نیز در گزارش کار پاسخ آن داده شده ـ اگر بگذریم، در مجموع این اثر پیشنه کاربرد اصطلاحات خط، خوشنویسی، کتابت، کتابآرایی و نسخهپردازی را در متنی مهم از متون ادبیات فارسی به خوبی نمایانده، و میزان أثرگذاری این فرهنگ کتابگرایانه را در ادیبان و نیز میزان تأثیرپذیری یک ادیب از این فرهنگ کتابمدار را به وضوح نشان میدهد.
در پایان ضمن عرض تبریک و دستمریزاد به پدیدآورنده این تألیف کمنظیر، و آرزوی انتشار همه آنچه در قالب طرح پژوهشی خویش به سامان رساندهاست، بیتی از بیدل را نقطه پایان این نوشتار قرار میدهم:
کتاب عافیتی، قیل و قال باب تو نیست / ببند لب که جز این نقطه انتخاب تو نیست.
فایل PDF کتاب در این نشانی در دسترس همگان است:
http://newdelhi.icro.ir/uploads/IstelahateNuskhapardazi.pdf